سفارش تبلیغ
صبا ویژن
داخلی - حسن علی
حسادت دوست، ناشی از نادرستی دوستی است . [امام علی علیه السلام]
 
   
 

نویسنده:  حسن علی مدنی  پنج شنبه 83/9/5  ساعت 10:9 عصر .

 

پرونده هسته‌ای بهانه است
 



اظهارات مهم رهبر انقلاب در جمع مسئولان

جلسه بسیار مهم و کم‏نظیرى است. مسئولان طراز اول جمهورى اسلامى، از نمایندگان و اعضاى دولت و مدیران ارشد، همه تقریباً در این‏جا تشریف دارند. اساس جلسه هم بر صمیمیت و همدلى و انس مسئولان کشور با یکدیگر است. امروز جناب آقاى خاتمى مطالب بسیار خوبى بیان کردند و ما هم مطالبى عرض مى‏کنیم. اساس این است که ما از فضاى ماه رمضان و پیوند دلها با یکدیگر به برکت معنویت ماه رمضان، حداکثر استفاده را بکنیم و براى ادامه حرکتِ همراه با عزم و اراده و آگاهى به جلو، نیرو بگیریم.
براى این‏که از فضاى ماه مبارک بهره‏مند شویم، این حدیث را عرض مى‏کنم و اندکى درباره آن صحبت مى‏کنم. حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم (صلّى‏اللَّه‏علیه‏واله‏وسلّم) این است: «الصّوم جنّة من النّار»؛ روزه، سپر آتش است. از طرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ از جمله این لفظ: «الصّیام جنّة العبد المؤمن یوم القیامة کما یقى احدکم سلاحه فى الدّنیا»؛ همچنان‏که شما در دنیا با سلاح و وسیله دفاعىِ خودتان از خود دفاع مى‏کنید، در آخرت هم به‏وسیله روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع مى‏کنید.خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنّة من النّار» درباره آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ «و نهى النّفس عن الهوى». مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه شریفه «واستعینوا بالصّبر و الصّلاة» صبر را به روزه تعبیر کرده‏اند. روزه، مظهر گذشت از خواسته‏هاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است ـ چند ساعت در روز، آن هم چند روز در سال ـ لیکن به صورت نمادین، یک حرکت اساسى براى انسان است. چرا؟ چون هواهاى نفسانى و هوسها و مشتهیات و خواستهاى نفس، همان مسیرى است که انسان را به گناه مى‏رساند. این‏طور نیست که مشتهیات نفسانى با گناه ملازم و از یکدیگر اجتناب‏ناپذیر باشند؛ نه، بعضى از مشتهیات نفسانى هم حلال است. اما این‏که انسان دهنه نفس را بردارد، نفس خود را بى‏مهار و بى‏دهنه رها کند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزى است که امیرالمؤمنین (علیه‏الصّلاةوالسّلام) در نهج‏البلاغه فرمودند: «حمل علیها اهلها»؛ او را روى اسب سرکشى انداخته‏اند که دهنه آن دست این شخص نیست و اسب سرکش هم او را مى‏برد به پرتگاه پرتاب مى‏کند. هواى نفسانى انسان را به سمت گناهان مى‏کِشد.
گناهان، صورت مُلکى عذاب الهى هستند؛ صورت دنیایىِ عذاب الهى هم همین گناهانند. این‏که در آیه شریفه مى‏فرماید: «انّ الّذین یأکلون اموال الیتامى ظلما انّما یأکلون فى بطونهم نارا» معنایش همین است؛ یعنى شما وقتى کسى را که مال یتیم مى‏خورد، نگاه مى‏کنید، ظاهر قضیه این است که مالى را بلعید و حرامى به کیسه خود زد؛ اما باطن قضیه این است که او دارد در درونِ خودش آتش تعبیه مى‏کند؛ این همان آتش جهنم است. کسى که لذت حرامى را در این‏جا آزمایش مى‏کند، این لذت، صورت ظاهر قضیه است؛ باطن قضیه در آن حیات واقعى آشکار مى‏شود؛ آن جایى که پرده‏هاى اوهام از جلوى چشم انسان فرو مى‏افتد و حقایق در مقابل او آشکار مى‏شود؛ «هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت». آن روز همین لذتِ این‏جایى و دنیایى عبارت است از یک عذاب و شکنجه دوزخى. آن روز، روزى است که واقعیات و حقایق، خود را آشکار مى‏کنند ـ «هنالک تبلو کل نفس ما اسلفت» ـ و آنچه را که انسان انجام داده است، حقایق و بطون و ملکات آن در آن‏جا آشکار مى‏شود. روح ما، ملکات ما و حقایق وجودى ما هم در آن‏جا خودش را نشان مى‏دهد. مولوى مى‏گوید:
اى دریده پوستین یوسفان ‏ گرگ برخیزى از این خواب گران‏
پنجه درنده‌ای که یوسف‏ها را در این‏جا مى‏درد و انسانهاى مظلوم را زیر پا له مى‏کند، باطنش گرگ است؛ انسان نیست. این باطن در آن‏جا خودش را نشان مى‏دهد و ظاهر مى‏شود. ما نباید قیامت را فراموش کنیم؛ قیامت واقعه عظیمى است. ما باید همیشه یاد قیامت را در ذهن خود داشته باشیم و از قیامت بترسیم.
آیه شریفه درباره قیامت مى‏فرماید: «یستعجل بها الّذین لا یؤمنون بها والّذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ». کفار قریش به پیغمبر مى‏گفتند قیامت و جهنمى که ما را از آن مى‏ترسانى، کجاست؟ قرآن مى‏فرماید: «والّذین امنوا مشفقون منها»؛ کسانى‏که ایمان دارند، از قیامت بیمناکند. قیامت حقیقتاً این‏گونه است. باید از قیامت ترسناک بود، باید قیامت را از یاد نبرد؛ این ضامن حفظ ماست. قیامت، روز عرضه شدن بر خداست؛ «و عرضوا على ربّک صفّا». انسان با حقیقت خود، با باطن قلب خود، با ملکات راسخه نفس خود، در مقابل خداى متعال آشکار مى‏شود. این‏جا هم خداى متعال باطن ما را مى‏بیند، اما آن‏جا دیگر هیچ پرده‏پوشى‏یى وجود ندارد؛ خود ما هم مى‏فهمیم و مى‏بینیم؛ خود ما هم خود را محکوم مى‏کنیم. روز جزا، روز پاسخگویى است؛ پاسخگویى به معناى واقعى کلمه؛ پاسخگویى بدون امکان رفع و رجوع بى‏مورد؛ اصلاً نمى‏شود انسان عذر دروغین و بیخودى بیاورد. انسان در مقابل خداى متعال است؛ او گریبان انسان را مى‏گیرد. قیامت، روز محاسبه بى‏اغماض است؛ همه ما محاسبه مى‏شویم. قیامت، روز بسته شدن زبان است. زبان‏بازى‏هایى که این‏جا مى‏توان کرد، آن‏جا دیگر نیست؛ «هذا یوم لا ینطقون و لا یؤذن لهم فیعتذرون». زبان، بسته مى‏شود؛ آنگاه باطن و ملکات و اعضا و جوارح انسان حرف مى‏زنند. اگر در دلمان حقد، حسد، بدبینى، بدخواهى، امراض گوناگون قلبى، کین‏ورزى نسبت به صالحان و شوق و عشق نسبت به گناهان پنهان کرده باشیم، آن‏جا همه آشکار مى‏شود. قیامت، واقعه عجیبى است؛ «الیوم نختم على افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون».

آیات مربوط به قیامت خیلى تکان‏دهنده است. من پیشنهاد مى‏کنم هر کدام به تنهایى آیات قیامت را مرور کنیم؛ چون به آن احتیاج داریم. این دیگر از چیزهایى نیست که انسان بتواند آن را ثبت کند و آمار بدهد. صدها آیه در قرآن درباره قیامت وجود دارد؛ هم بشارتهاى قیامت هست، هم تهدیدهاى آن؛ هر دو تکان‏دهنده است. بشارتهاى قرآن هم تکان‏دهنده و جذاب و شوق‏آفرین است؛ تهدیدهاى قرآنى هم تکان‏دهنده است و دل انسان را آب مى‏کند. «یبصّرونهم یودّ المجرم لو یفتدى من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته الّتى تؤویه و من فى الأرض جمیعا ثمّ ینجیه»؛ مجرم از شدت عذاب الهى آرزو مى‏کند که بتواند فرزند خودش را فدا کند تا نجات پیدا کند؛ عزیزان خودش و همه انسانهاى روى زمین را قربانى کند تا از عذاب نجات پیدا کند؛ اما نمى‏تواند. عذاب الهى است، شوخى که نیست؛ «کلّا انّها لظى. نزّاعة للشوى. تدعو من ادبر و تولّى. و جمع فاوعى».
امام سجاد (سلام‏اللَّه‏علیه) در دعاى ابوحمزه ـ که دعاى خیلى با حال و خوبى است ـ ترس از قیامت را تشریح مى‏کنند: «ابکى لخروجى عن قبرى عریانا ذلیلا حاملا ثقلى على ظهرى»؛ امروز مى‏گریم براى وقتى که عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون مى‏آیم. «انظر مرّة عن یمینى و اخرى عن شمالى اذ الخلائق فى شأن غیر شأنى لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة»؛ یک عده چهره‏هاشان خندان است و خوشنود و خوشحال و سربلندند. اینها چه کسانى هستند؟ کسانى هستند که در دنیا از پل صراطى که حقیقت و باطن‏اش در آن‏جاست و مثال آن در این‏جاست، توانسته‏اند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگارى است؛ «و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»؛ صراط این دنیا، همان صراط روى جهنم است. «انّک على صراط مستقیم»ى که به پیغمبر مى‏فرماید، یا «ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»، همان صراط روى جهنم است. اگر این‏جا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور کنیم، گذر از آن صراط آسان‏ترین کار است؛ مثل مؤمنین که مانند برق عبور مى‏کنند. «انّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئک عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها»؛ اصلاً اینها همهمه جهنم را هم نمى‏شنوند؛ «و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الاکبر». فزع اکبر، یعنى دشوارترین ترسى که ممکن است براى انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانى و روحانى و نفسانى، فزع عظیمى که در آن‏جاست، «لا یحزنهم الفزع الاکبر»؛ اینها را محزون و اندوهگین نمى‏کند؛ اینها از این صراط عبور کرده‏اند.
برادران و خواهران عزیز! این صراط براى من و شما خیلى حساس است. ما مسئولیم. ما با آدمهاى معمولىِ کوچه و بازار فرق داریم. ما چه نماینده مجلس باشیم، چه عضو دولت باشیم، چه مدیر فلان بخش نظامى باشیم، چه بخش قضایى باشیم، همین که شما آقایان و خانمها مسئولان بخشهاى مختلف هستید، کار من و شما سخت است. ما اگر تخطى و لغزش پیدا کنیم و اشکالى در کارمان پیدا شود، ضررش فقط به خود ما نمى‏رسد؛ ضررش به جمع وسیعى مى‏رسد. ما اگر کم‏کارى و کوتاهى کنیم، کشور ضرر مى‏کند. ما اگر خداى نکرده از هواى نفس خود در تصمیم‏گیرى‏ها پیروى کنیم، از رفیق‏بازى و خطبازى و عدم ملاحظه ارزشهاى حقیقى تبعیت کنیم، کشور صدمه مى‏بیند. کار ما سخت است. ما بیشتر از دیگران باید به فکر جهنم و عبور از این صراط دشوار باشیم. این چند سال مسئولیت، ابدى نیست. نماینده مجلس هستید، عضو دولت هستید، وزیرید، مدیرید؛ این سه سال، چهار سال، پنج سال، ده سال مى‏گذرد. اگر این چند سال را دندان روى جگر بگذارید و دنبال کسب پول، دنبال درآمدهاى نامشروع، دنبال رانت‏خوارى، دنبال استفاده از امکانات دولتى و دنبال تعرض به بیت‏المال نباشید ـ این‏که خیلى دشوار نیست ـ آن وقت «انّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئک عنها مبعدون». «هذا یومکم الّذى کنتم توعدون»؛ فرشتگان الهى پیش متقین و مؤمنین مى‏آیند و مى‏گویند این همان روز شماست؛ همان روزى است که وعده و مژده آن را انبیا در طول تاریخ به مؤمنین داده‏اند. لذت ببرید؛ «ادخلوا الجنّة». ما بیشتر از دیگران باید مراقب باشیم و بیشتر از دیگران از جهنم بترسیم. آتش دوزخ کسانى را که مسئولیت مضاعف دارند، بیشتر تهدید مى‏کند تا آدمهاى معمولى که خودشان هستند و بار مسئولیت خودشان در دایره خیلى محدود و کوچکى. وضع ما سخت‏تر است.
نکته دیگرى که همین‏جا اضافه مى‏کنم، مسئله فرزندان ماست. به فرزندانتان برسید؛ «قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجارة». حق نداریم فرزندان را رها کنیم. سعى‏تان این باشد که ایمانشان را حفظ کنید. کارى نکنید که ایمان جوانتان، دختر و پسرتان ـ اگر دانشجوست، اگر کاسب است، اگر مشغول کار دیگر است ـ به مبانى شما متزلزل شود. گاهى انسان با دست و زبانِ بى‏مهار و بیرون از کنترل و با عمل غلطِ خودش کارى مى‏کند که جوانِ خود را از دین و مبانى دینى و اعتقادات و اصول دور مى‏کند؛ او را بى‏اعتقاد مى‏کند. ما چنین کسانى را داشتیم؛ از هر دو طرف هم ممکن است. گاهى با سختگیرى‏هاى بیجا ـ که بنده به سختگیرى‏هاى بیجا اصلاً توصیه نمى‏کنم ـ و گاهى هم با برخورد تند و تلخ و ترش، بعضى‏ها بچه‏ها را زده مى‏کنند؛ بعضى هم از آن طرف با بى‏مبالاتى‏ها و لاابالى‏گرى‏ها و امکانات بى‏حساب در اختیار بچه‏ها گذاشتن و از هر غلطِ آنها با اغماض چشم‏پوشى کردن، بچه‏ها را با دست خود طرد مى‏کنند؛ در نتیجه بچه فاسد و خراب مى‏شود. باید با منطق و برخورد صحیح و مهربانانه با فرزندان برخورد کرد. «قوا انفسکم و اهلیکم»؛ جوان و همسرتان را باید حفظ کنید؛ این جزو وظایف شماست. این، اثر تشدید کننده دارد؛ یعنى وقتى در خانواده‌ای، جوان یا یک عضو خانواده خداى نکرده نقطه ضعفى پیدا کرد؛ مثل لکه سیاهى شد روى دندان، و میناى دندان در این نقطه خراب شد، بتدریج روى ذهن مخاطبهاى خودش و پدر و مادرش اثر مى‏گذارد و همین‏طور اثرهاى متقابلِ تشدیدکننده دارد؛ در نتیجه آن حقیقت و معنویت را از دست مى‏دهد.
این آیه شریفه براى من همیشه جالب بوده است: «الّذین امنوا واتّبعتهم ذرّیتهم بأیمان الحقنا بهم ذرّیتهم و ما التناهم من عملهم من شى‏ء»؛ کسانى که توانسته‏اند ایمان ذریه خود را حفظ کنند ـ ولو عمل ذریه، آن‏چنان برجسته نیست ـ ما در درجات عالىِ معنوى، ذریه را به آنها ملحق مى‏کنیم. در روایت دارد: «لتقرّ عیونهم»؛ تا چشمهایشان روشن شود. مؤمن که شما باشید، اگر توانستید بچه خود را مؤمن بار بیاورید، خداى متعال کمبودهاى این بچه را در قیامت، در بهشت و در عرصات دشوارى که در برابر شماست، جبران مى‏کند؛ او را به شما مى‏رساند تا چشم و دل شما روشن شود. خدا براى یک مؤمن خیلى ارزش قائل است.
حرف اصلى ما همین‏هایى بود که عرض کردیم. من و شما اگر بخواهیم راه خود را درست برویم و این کشور از وجود من و شما سود ببرد، راهش این است که عرض کردیم: باید به فکر دل خودمان، به فکر قیامت خودمان، به فکر فرداى خودمان و به فکر محاسبه الهى از خودمان باشیم و در این زمینه نسبت به خودمان اغماض نکنیم.

و اما دو سه نکته در زمینه مسائل جارى کشور عرض کنم. اتفاقات ریز و درشتى در زمینه مسائل داخلى، خارجى، مخالفت‏ها، معارضه‏ها، انرژى اتمى و دیگر مسائل جریان دارد. ما اگر توجه کنیم کجا ایستاده‏ایم و در چه وضعیتى هستیم، جواب همه این سؤالها داده مى‏شود؛ این‏که این اتفاقها چرا مى‏افتد و انگیزه و هدف چیست؟ مسئله این است که ملت ایران با انقلابِ خودش سقف فلک فرهنگ و سیاست را در دنیا شکافته و طرح نویى در انداخته است. روزى که دنیا دو قطبى بود و دو ابرقدرت با همدیگر آن‏طور معارضه داشتند، در مقابله با این طرحِ نو با هم همدست شدند. پس معلوم مى‏شود که طرح نوى ملت ایران که با انقلاب اسلامى آن را به میدان آورد، چیزى است که جهت مشترک دو ابرقدرت را هدف و آماج خود قرار داده بود و آن را تهدید مى‏کرد. آن جهت مشترک چیست؟ قدرت‏طلبى و سلطه‏طلبى. بله، ما با نظام سلطه مواجه شدیم. نظام سلطه یعنى این‏که در دنیا یک امپراتورىِ قدرت وجود دارد، متشکل از طرفهایى. در مقابل آنها، منابع ثروت متعلق به ملتها وجود دارد. رابطه بین این دو قطب، رابطه سلطه است؛ سلطه‏گر و سلطه‏پذیر. او سلطه‏گرى مى‏کند؛ ملتهایى هم که یا خاکشان، یا آبشان، یا نفت‏شان، یا منابعشان، یا موقعیت سوق‏الجیشى‏شان مورد نیاز آن مرکز قدرت است، باید سلطه‏پذیر باشند و آنچه را که او لازم دارد و منافعش تأمین مى‏شود، تقدیم او کنند. اگر این کشورها منابع و ثروت خود را تقدیم کردند، فبها؛ مثل خیلى از کشورهاى جهان سومِ به‏اصطلاحِ رایج؛ یعنى کشورهاى عقب‏افتاده. دولتهایى سر کار بودند و منافع ملتهاى خود را دودستى تقدیم مى‏کردند؛ مثل کشور خود ما در دوران رژیم طاغوت؛ اینها مطیع و تسلیم بودند. تسلیم بودن معنایش این نبود که در همه امور حرف آنها را گوش مى‏کردند؛ نه، در برخى از امور اختلاف‏نظر هم داشتند، اما خواسته آنها را برآورده مى‏کردند. آنها مى‏گفتند قرارداد نفت این‏طورى باشد، اینها قبول مى‏کردند؛ در اپک آن‏طورى تصمیم بگیرید، اینها مى‏گفتند چشم؛ نسبت به اسرائیل و صهیونیسم این‏گونه عمل کنید، اینها مى‏گفتند چشم؛ نسبت به کشورهاى منطقه این‏گونه عمل کنید، اینها مى‏گفتند چشم؛ موضعگیرى‏تان در سازمان ملل این‏طورى باشد، اینها مى‏گفتند چشم؛ بعد بتدریج وارد امور داخلى کشورها مى‏شدند و مى‏گفتند دولتِ آن‏طورى به‏کار بگمارید، این سیاستها را اعمال کنید، چنین تغییراتى در کشور به‏وجود بیاورید، اینها هم مى‏گفتند چشم.
نوع دیگر سلطه‏پذیرى این است که یک وقت دولتى در مقابل منفعتى از منافع آنها سر بلند مى‏کند، اما آنها مى‏زنند سرش را مى‏شکانند و کنارش مى‏زنند؛ او هم که پشتوانه مردمى ندارد ـ چون همین سلطه‏گرها او را نگه داشته‏اند ـ براحتى از میان مى‏رود؛ در نتیجه یکى دیگر را سر کار مى‏آورند، که نمونه‏هایش را در کشورهایى دیدیم و من الان نمى‏خواهم اسم این کشورها را بیاورم؛ شاید خود شماها هم توجه دارید. در میان کشورهاى همسایه، از این قبیل کم نداشتیم؛ یکى را برده‏اند، یکى را آورده‏اند. این نظام سلطه است در دنیا. کسانى‏ که در نظام سلطه پامال مى‏شوند، ملتها هستند؛ منافع و هویت و شخصیت و ارزشها و فرهنگشان نابود مى‏شود. روزبه‏روز هم نظام سلطه تقویت شده است؛ یعنى از وقتى که استعمار بر اثر ارتباطات آسان دنیا با یکدیگر و پیشرفت علم به‏وجود آمد، نظام سلطه هم پدید آمد. هرچه استعمار پیش رفته، نظام سلطه تقویت شده است. با امکانات جدید و وسایل ارتباطىِ سریع و فوق‏العاده‌ای که وجود دارد و امکانات نظامى و پولى و تبلیغاتى و غیره، نظام سلطه هرچه میخ‏هاى خود را بر سرزمین محل زندگى ملتها و انسانها بیشتر فرو کرده، انسانها محکوم شده‏اند به تو سرى خورى و سلطه‏پذیرى. نظام ما آمد این مدار را قطع کرد؛ گفت نمى‏شود. هرچند کمونیسم هم در دنیا بود، اما مدار سلطه وجود داشت و دنیا را تقسیم کرده بودند؛ البته نه از روى طوع و رغبت؛ تقسیمِ از روى ناچارى؛ یک قسمت دست این، یک قسمت دست آن. بنابراین مدار سلطه در آن‏جا هم وجود داشت. همان شوروىِ مدعىِ سوسیالیسم و کمونیسم و عدالت اجتماعى، در اروپاى شرقى فجایع عظیمى به راه انداخت که لابد بعضى از شماها یادتان هست ـ ماها که یادمان هست ـ بعضى‏ها هم لابد در کتابها و نوشته‏ها خوانده‏اید. لهستان یک‏طور، مجارستان یک‏طور، چکسلواکى یک‏طور. خونها ریختند، آدمها کشتند، تانکها بردند؛ همان کارى که امروز امریکایى‏ها در عراق دارند مى‏کنند؛ همان کارى که امریکایى‏ها چند صباحِ قبل در افغانستان کردند. سلطه، سلطه است. بنابراین مدار حرکت سلطه‏آمیز و متکىِ به سلطه و بر محور سلطه وجود داشت. ایران اسلامى آمده این مدار را قطع کرده؛ مى‏گوید ما قبول نداریم. این طرح، در دنیا بى‏جواب هم نمانده است. ملتها به این طرح خیلى معتقد شده‏اند. هر کس نگاه کند، در دنیاى اسلام نشانه‏هاى این را بروشنى مى‏بیند؛ یک نمونه‏اش فلسطین است. فلسطین ده‏ها سال تحت اشغال بود، بدون این‏که ملت فلسطین خودى نشان دهند؛ اما مى‏بینید ملت فلسطین به کجا رسیده‏اند و با این همه فشار چگونه ایستاده‏اند. اظهاراتى که بعضى از کشورهاى حول و حوش خود ما در زمینه گرایش به مردم و گرایش به اسلام و گرایش به جهات مردمى مى‏کنند، به‏خاطر این است. ایستادگى مردم عراق را مى‏بینید. این عراقى‏ها همان کسانى هستند که سالهاى متمادى زیر فشار حکومت انگلیس و بعد هم عواملِ چپ حرکت نمى‏کردند؛ این موج بیدارى اسلامى است که عراقى‏ها را این‏طور بیدار کرده است. این طرح جدید کار خودش را کرده؛ یک فرهنگ جدید، یک فکر جدید و یک مسیر جدید براى بشریت مطرح کرده است. عصبانیت‏ها و اشکالات مربوط به این است. مسئله بمب اتم و دنباله‏هاى آنچه در توهم فعالیت نظامىِ اتمى در دنیا مى‏پراکنند، همه بهانه و حرف است؛ مسئله این نیست. حتّى با اسلام هم به عنوان خودِ اسلام و شعار اسلام مخالفتى نیست. این را شما توجه داشته باشید که در تاریخِ حکومت شعارهاى دینى یا حکومتهاى مدعىِ دین، حکومت روحانیان کم نیست؛ فراوان است. در دوره جوانى ما، در مناطقى از دنیا حکومت روحانیون مسیحى بود. در چند قرن گذشته هم که کلیسا بر خیلى از کشورهاى غربى و بعضى مناطق دیگر حکومت مى‏کرد. در تاریخ اسلام هم که حکومت مدعیان دین و تولیت دین را مى‏بینیم. این چیزها در تاریخ کم نیست؛ الان هم در دنیا حکومتهایى هستند که شعار دین سرِ دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا کمیاب است ـ که این همه دشمنى را به خودش جذب کرده ـ حکومت ارزشهاى دینى است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنى اصرار بر تحقق عدالت اجتماعى. این‏که ما مى‏گوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعى نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهورى اسلامى معنى ندارد. باید عدالت اجتماعى را تحقق ببخشیم؛ باید ارزشهاى اسلامى را در جامعه پیاده کنیم؛ باید جامعه را، جامعه دینى و اسلامى کنیم.
بنده دو سه سال قبل در یکى از همین جلسات گفتم ما یک انقلاب اسلامى داشتیم، بعد نظام اسلامى تشکیل دادیم، مرحله بعد تشکیل دولت اسلامى است، مرحله بعد تشکیل کشور اسلامى است، مرحله بعد تشکیل تمدن بین‏الملل اسلامى است. ما امروز در مرحله دولت اسلامى و کشور اسلامى قرار داریم؛ باید دولت اسلامى را ایجاد کنیم. امروز دولت ما ـ یعنى مسئولان قوه مجریه، قوه قضاییه، قوه مقننه، که مجموع اینها دولت اسلامى است ـ سهم خوبى از حقایق اسلامى و ارزشهاى اسلامى را دارد؛ اما کافى نیست؛ اولش خود من. باید بیشتر به سمت اسلامى شدن، مسلمان شدن و مؤمنانه و مسلمانانه زندگى کردن برویم. باید به سمت زندگى علوى برویم. رفتن به سمت زندگى علوى معنایش این نیست که اگر آن روز لُنگ مى‏بستند و راه مى‏رفتند، امروز هم لُنگ ببندیم و راه برویم؛ نه، امروز دنیا پیشرفته است. باید روح زندگى علوى ـ یعنى عدالت، تقوا، پارسایى، پاکدامنى، بى‏پروایىِ در راه خدا و میل و شوق به مجاهدتِ در راه خدا ـ را در خودمان زنده کنیم؛ باید به سمت اینها برویم؛ این اساسِ کار ماست. و به شما عرض کنم، در آن صورت کارآمدى جمهورى اسلامى هم مضاعف خواهد شد؛ چون مشکل اساسى‏یى که ممکن است براى نظام اسلامى پیش بیاید، کارآمدى در نگاه جهانى است؛ بگویند آیا توانستند این کار را بکنند، توانستند آن کار را بکنند؟ اگر ما قدم‏به‏قدم تحول درونى خود را جدى بگیریم و پیش ببریم و پایبندى خود را به ارزشها و اصولِ خود عملاً نشان دهیم، کارایى و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد. البته دشمنان نمى‏خواهند؛ جنجال و هیاهو مى‏کنند؛ اهمیتى هم ندارد.
اعتقاد من این است؛ آنقدرى که اروپا و امریکا به مسئله انرژى هسته‌ای تظاهر مى‏کنند و وانمود مى‏کنند نگران این قضیه هستند، نگران نیستند. خودشان هم مى‏دانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم. ما مرتب تکرار مى‏کنیم، اصرار مى‏کنیم؛ آنها «نه» مى‏گویند و سرى تکان مى‏دهند! درحالى‏که مى‏دانند ما دنبال سلاح اتمى نیستیم. مسئله، مشغول کردن نظام اسلامى است. یکى از اهداف عمده اینها این است که نظام اسلامى را مشغول کنند؛ ذهن مدیران، مسئولان، مجلس، دولت و دست‏اندرکاران گوناگون را از مسائل جارى و کارى کشور در بخشهاى مختلف ـ چه بخش قضایى، چه بخش اجرایى، چه بخش تقنینى ـ منصرف و غافل کنند. این مسئله هم که حل بشود، باز مسئله دیگرى درست خواهد شد!
البته درباره این مسئله اگر بخواهیم یک جمله عرض کنیم، این است: مذاکره‏کننده‏ها و مأموران دولت جمهورى اسلامى دنبال این کار هستند؛ دارند حرف مى‏زنند و کار مى‏کنند؛ همان خط قرمزهایى را هم که مسئولان کشور در اظهاراتِ علنى گفته‏اند، آنها هم در مذاکراتشان دنبال مى‏کنند؛ لیکن آن چیزى را که باید بجد به طرفهاى مذاکره گفت و در میان گذاشت، این است که به این فکر نباشند که با حرفهاى نادرست و غیرمنطقى خود، ملت ایران را معتقد کنند که طرفها اعتقاد به منطق ندارند. اگر ملت ایران به این نتیجه رسید که طرفهاى صحبت به منطق پایبند نیستند، گفتگو با آنها را ترک خواهد کرد؛ چون کسى‏که اهل منطق نیست، چه گفتگویى، چه حرفى؟! ما در یک سال گذشته نشان داده‏ایم که اهل منطق هستیم و منطق داریم. گفتند مى‏خواهیم شفاف باشید؛ گفتیم خیلى خوب، مقررات جهانى است؛ نمایندگان آژانس بین‏المللى انرژى هسته‌ای بیایند بازدید کنند تا اگر نگرانند، نگرانى‏شان برطرف شود. نظام جمهورى اسلامى منطق را شاخص کار خودش قرار داد. آن‏جایى که چیزى را قبول کرد، با منطق بود؛ آن‏جایى که چیزى را رد کرد، با منطق بود. هرجا هم خواستند زورگویى کنند، جمهورى اسلامى ایستاد و قبول نکرد. زورگویىِ طرفهاى مقابل، نشان‏دهنده بى‏منطقىِ آنهاست؛ منطق ندارند. «شما باید غنى‏سازى را تعلیق بلندمدت کنید»؛ چرا و به چه دلیل؟ چه ربطى بین شفاف‏سازى و تعلیق یا توقف غنى‏سازى است؟ با هم هیچ ارتباطى ندارد. با این یاوه‏گویى‏ها و حرفهاى دوران استعمار، مگر مى‏شود ملتى را از حقوق و خواسته‏ها و نظرات خودش محروم کرد؛ آن هم ملت ایران؛ این ملت زنده؟ طرفهاى مذاکره بدانند ملت ایران زنده است. موجود زنده، هم اهل منطق است، هم اهل حرکت است، هم اهل تعامل است، هم اهل دفاع است، هم اهل مشت زدن است؛ آن‏جایى‏که لازم باشد.
آنچه ما در این زمینه عرض مى‏کنیم، این است که بى‏منطق حرکت کردن، مورد قبول و پذیرش جمهورى اسلامى و ملت بزرگ ایران قرار نمى‏گیرد؛ و اگر به هر شکل تهدیدى در مذاکرات پیش آمد، نشان‏دهنده عدم برخوردارى از منطق است. اگر منطق باشد، تهدید نیست. اگر تهدید شد، نشان‏دهنده بى‏منطقى است؛ و بى‏منطقى، ما را از اصل گفتگو و ادامه همکارى با طرفهاى مربوط به آژانس و غیره باز خواهد داشت.
آنچه ما مسئولان احتیاج داریم، این است که کارآمدى خود و نظام را افزایش دهیم. کارآمدى هم باید در جهت تحقق خواستها و اهداف اسلامى باشد؛ در جهت پیاده شدن و عینى شدن ارزشها در جامعه باشد. بخشهاى فرهنگى و اقتصادى و سیاسى و امنیتى ما مسئولند؛ همه مسئولند. همه باید به مسئولیت خودشان توجه داشته باشند و خود را در مقابل این مسئولیت‏ها پاسخگو بدانند؛ این وظیفه همه ماست. بدانیم که اگر ما به وظیفه خود عمل کردیم، با امکاناتى که بحمداللَّه خداى متعال بوفور در اختیار این کشور و این ملت قرار داده است، و با تجربه پیشرفتى که داریم، پیروزى جمهورى اسلامى و پیروزى حق بر باطل در این میدان قطعى است.
ما در این سالها پیشرفت خوبى داشته‏ایم. در طول بیست‏ودو سال، از وقتى که جمهورى اسلامى خودش را یافت و وارد میدانهاى گوناگون سازندگى شد ـ از سالهاى دوم، سوم انقلاب تا امروز ـ پیشرفت ما خوب بوده است. ما همان کشورى هستیم که سیم خاردار را هم باید وارد مى‏کردیم؛ اما الان مى‏توانیم موشکمان را هم صادر کنیم. آن روز ما در زمینه‏هاى گوناگون علمى، همه‏جا توى کوچه‏هاى بن‏بست بودیم؛ اما امروز در اغلب زمینه‏هاى علمى، راه را باز، میدان را وسیع و روندگان را پُرنشاط مشاهده مى‏کنیم. حرکت علمى در کشور راه افتاده است. پیشرفتهاى زیادى هم وجود داشته که بعضى را در آمارها امروز آقاى رئیس‏جمهور بیان کردند و بسیارى دیگر هم پیشرفتهاى نظام اسلامى است. این تجربه ملت ایران است؛ تجربه پیشرفت، تجربه موفقیت، توکلِ به خدا، تصمیم بر تحقق بخشیدن به ارزشهاى الهى و اسلامى و کوتاه نیامدن در این میدان ـ که جاى کوتاه آمدن نیست ـ و برنامه‏ریزى براى پیاده کردن این ارزشها و این اهداف در بخشهاى گوناگون نظام اسلامى؛ این جزو وظایف حتمى و قطعى ماست و امیدواریم ان‏شاءاللَّه خداى متعال مقدر فرموده باشد که مسئولان کشور و قواى سه‏گانه بتوانند در این زمینه گامهاى موفقى بردارند و کار اساسى‏یى بکنند. هم قوه مجریه، هم قوه مقننه، هم قوه قضاییه توجه داشته باشند که امروز کشور تشنه کار کردن آنهاست. باید کار و تلاش کرد و ظرفیت توانایى‏ها و کارکرد کشور را بالا برد.
پروردگارا! به محمد و آل محمد آنچه را که گفتیم، براى ما در پیشگاه خودت مایه حسنه و ثواب قرار بده. پروردگارا! به ما ـ گوینده و شنونده ـ توفیق عمل کردن به آنچه گفته شد، عطا بفرما؛ ملت ایران را سربلند کن؛ او را بر دشمنانش پیروز کن؛ توفیق تقوا و پارسایى و پرهیزگارى را به همه مسئولان کشور عنایت کن؛ روح مطهر امام بزرگوار را با اولیایش محشور کن و شهداى عزیز ما را با محمد و آل محمد محشور بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‏



 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت


وبلاگ من
 

ایمیل

 
 
 

موضوعات وبلاگ
 

تعداد کل بازدید
 

تعداد بازدید امروز
 

لوگوی خودم
داخلی - حسن علی  
 

لوگوی دوستان
 

دوستان

خبرستان
مهدی مدنی
امیدوار

 

حضور و غیاب
 

اشتراک
 

آرشیو
 

طراح قالب